loading...

امـیـنــ نـویـســ ‌ا

روایتی از میم إبن‌کاف

بازدید : 568
يکشنبه 13 ارديبهشت 1399 زمان : 12:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امـیـنــ نـویـســ ‌ا

معمولا اهل روزمره نویسی و شرح حال نیستم ... راستش را بخواهی بقول مادرم یواشکی‌های خودم را از بیرون ریختن اتشفشانم بیشتر دوست دارم ولی خب حال قریبی ست حالا !

سر ظهری یکی از بچه‌های بیان از هنگاهی که قلم تو را صدا میزندنوشته بود ، قبلا چشیده بودم ... میفهمم ولی حس نمیکنم !

نوشتم هزار حرف برای گفتن دارم ولی موضوع میخواهم برای نوشتن ... برایش عجیب بود

خب عجیب هم هست ، انبار مهمات ذهن پر است ولی آرایش هجومی‌ندارم

حرف‌هایم را خشاب کردم ولی هنوز دستم به ماشه نمیرود

این را هم اضافه کنم که از بچگی داستان قلم و کاغذ جذاب و پرانرژی میدیدم ، گشتم و از بین این همه پیغمبر ادریس را پیدا کردم ... بخاطر اینکه اولین قلمدان تاریخ بود!

خلاصه این گذشته بود ولی حالا سرشبی خودکار دست گرفتم و حرص ذهن ننوشته ام کلاهکش را میچرخاند

بقول رفیقمان ذهنم آماس میکند ... ول از ما بیرون نمیریزد مثل عفونت تنفسی به تک تک سلول‌های آتش مینزند ننوشته و ناگفته‌هایم

ببخشید از این درد و دل و بیان پر غصه ... دعا کنید خدا به خیرش کنه

خوشحال میشم ازهمکلامی‌و نظراتتون بلکه حال وهوامون نفس بکشه

آرامش دنیا قرین زندگی و قلم و وبلاگتون smiley

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 97
  • بازدید سال : 287
  • بازدید کلی : 14505
  • کدهای اختصاصی